زبانحال فرزندان با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شهر یثرب شده چون غربت زندان مادر شهر دلتنگی و تنهایی و هجران، مادر همه از دین علی، یکسره مـرتد شدهاند شهر، خـالی شده از قـصۀ ایـمان مادر فـتـنـۀ قـوم یـهـود و تـب اغـوای هـمـه آه آه از قـسـم مـحـکـم شـیـطـان، مـادر همۀ شـهـر یـتـیـماند و فـقـیرند و اسیـر باز هم لطف کن ای سورۀ انسان، مادر بی نـبی، امت اسـلام یـتـیـم وحی است هم فقیر است و اسیر است و پریشان، مادر پتک سنگین شده این گریۀ تو بر سر شهر چه خبرهاست در این گریۀ پنهان، مادر به سپـیدای سحـر، ظلمت ما را بکشان ای شب قـدر خدا! نـور بیـفـشـان مـادر صف به صف خیل ملائک به تماشای قنوت خانهمان مثل هـمیشه پُـر مهـمان مـادر تا که از برکـت رزقـت ببرد میـکـائـیل گوشهچشمی کن و دستاس بچرخان مادر بغض تو، بغض نبی، بغض پدر در دلشان آه از این چند نفر روی بگـردان مـادر |